حدیث ثقلین
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حدیث ثقلین و آدرس hadiss.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





طراح قالب

فصل دوم: تاريخچه‏ى نهج البلاغه‏ ?
از تاريخ تدوين كتاب نهج البلاغه حدودا هزار سال مى‏گذرد، يعنى مرحوم سيد رضى كه اين كتاب را تدوين كردند و اين خطبه‏ها و نامه‏ها را جمع‏آورى كردند، در حدود سال 400 هجرى و اواخر قرن سوم به اين كار دست زدند بنابراين نهج البلاغه كتابى هزار ساله است. ?
بخشى از نهج البلاغه مجموعه‏ى سخنرانى‏هاى امير مؤمنان است. چه قدر اين خطابه‏ها پر مغز است كه از زمان تدوين اين كتاب تا امروز صدها كتاب درباره‏ى اين سخنرانى‏ها و شرح و بيان مسايل آنها نوشته شده است. شما ملاحظه كنيد كه اين سخنرانيهاى سطح بالا كه علماى بزرگ و متفكران نيرومند - از شيعه و سنى - در حاشيه و شرح آن سخنورى كرده‏اند، در كجا ادا مى‏شد؟ در مسجد كوفه، چه زمانى؟ ميان سالهاى سى و پنج و چهل هجرى (هزار و سيصد و شصت سال قبل). سطح فرهنگ و انديشه‏ى مردمى كه در جامعه‏ى اسلامى آن روز زندگى مى‏كردند، آن چنان بالا بود كه وقتى على بن ابى طالب عليه‏السلام اين سخنان عميق و پر مغز را در منبر ادا مى‏كرد، زن و مرد و كوچك و بزرگ سخن او را مى‏فهميدند... .
پس همان طور كه مى‏بينيد سطح فرهنگ جامعه‏ى علوى بالاست و در آن حدى است كه نهج البلاغه را مى‏فهمد. ?
ما امروز بعد از گذشت هزار سال از تدوين نهج البلاغه، بيشتر قدر اين كتاب را مى‏دانيم تا يك عالم بزرگ در قرن چهارم هجرى. ما در قرن چهاردهم هجرى هستيم؛ يعنى بشريت به طور طبيعى رو به سختى پيش رفته و سخن و پيام على عليه‏السلام و آهنگ اسلام از حنجره‏ى او برايش مغتنم‏تر است تا قرنها پيش. ?
اولا اين كتاب يك كتاب دست اول اسلامى است و در اين شرايط تاريخى كه با صدر اسلام تقريبا 1400 سال فاصله داريم، منابع دست اول و اصيل اهميت ويژه‏يى دارد. ?
اگر ما بتوانيم متون صدر اسلام را احيا كنيم، كمك زيادى به ايجاد يك محور اصلى براى اين اجتهادها كرده‏ايم. نهج البلاغه را از اين ديدگاه نگاه كنيم. نهج البلاغه با اين ديدگاه هرگز با كتاب حديث فلان صحابى يا تابعى كه پنجاه سال، شصت سال صد سال و يا صد و چهل سال بعد از هجرت بوده قابل مقايسه نيست. ?
بسيارى از كارهاى لازم در طول بيش از هزار سالى كه از تدوين اين كتاب شريف مى‏گذرد انجام گرفته است. شايد در كتابخانه‏ها نسخ خطى اين آثار ارزشمند محفوظ باشد كه بايد جستجو و پيدا كرد. احتمال هم دارد كه بعضى از آنها در طول زمان، در معرض حوادث قرار گرفته و از بين رفته باشد در حال اين كارها بايد انجام بگيرد. ?
محققان، نهج البلاغه را براى اين زمان بسيار قدر بدانند. حقيقت اين است كه اگر ما امروز ((هزاره‏ى نهج البلاغه)) را مى‏گيريم، بايد بدانيم كه اين كتاب عزيز اقلا نهصد و پنجاه سال از هزار سال را در انزوا و سكوت بوده است و جز دانشوران و خواص، كسى از نهج البلاغه جز نامى نمى‏دانست.
فصل سوم: تصوير شخصيت على عليه‏السلام در نهج البلاغه‏ ?
يك بعد ديگر از ابعاد ارزش و اهميت نهج البلاغه ترسيم شخصيت اميرالمؤمنين عليه الصلاه و السلام است؛ چيزى كه ما امروز به آن كمال احتياج را داريم.
اميرالمؤمنين على عليه‏السلام اين چهره‏ى ناشناخته، اين انسان والا، اين نمونه‏ى كامل مسلمانى كه اسلام مى‏خواهد انسانها آنچنان ساخته بشوند؛ در لابلاى اوراق و سطور نهج البلاغه كاملا شناسايى و تعريف مى‏شود.
نهج البلاغه در حقيقت كتاب معرفى على بن ابى طالب عليه‏السلام است. چگونه ممكن است كسى به افقهاى اسرارآميز و شگفت آور، و واديهاى گوناگون معرفتى - كه در نهج البلاغه است - دست نيافته باشد و بتواند آنها را اين گونه زيبا و جذاب ترسيم و توصيف كند.
در نهج البلاغه همه‏ى ابعاد يك شخصيت والاى انسانى وجود دارد و يك انسان كامل در نهج البلاغه مجسم مى‏شود و آن انسان كامل، خود اميرالمؤمنين عليه‏السلام است. و اين نه فقط از باب شناسايى چهره‏ى اميرالمؤمنين عليه‏السلام مهم است؛ بلكه از باب شناسايى اسلام و اين كه اسلام چگونه انسانى را مى‏خواهد بسازد، حايز اهميت است.
امروز بشريت معاصر از ما سؤال مى‏كند: ((اين اسلامى كه شما از آن دم مى‏زنيد و فكر مى‏كنيد رسالت آن جهانى است، در صدد ساختن چگونه انسانى است؟)) براى پاسخ چه كسى را بهتر و زيباتر و جامعتر و والاتر از على بن ابى طالب عليه‏السلام مى‏توان نشان داد؟ چهره‏ى على بن ابيطالب عليه‏السلام در هيچ جا مانند نهج البلاغه آشكار نمى‏شود. ?
در حقيقت نهج البلاغه شخصيت خطى و رسمى اميرالمؤمنين است؛ يعنى على عليه‏السلام خود نهج البلاغه‏ى مجسم است و اين يكى ديگر از خصوصيات امير مؤمنان است. به آنچه كه مى‏گويد عمل مى‏كند و آنچه را كه مى‏خواهد در زندگى خود پياده مى‏كند.
شخصيت اميرالمؤمنين خود، كلمه به كلمه و سطر به سطر تفسير نهج البلاغه و قرآن است؛ لذا شما وقتى نهج البلاغه را مى‏خوانيد هم تاريخ و زندگى على عليه‏السلام را دانستيد و هم اسلام را شناختيد. ?
ليكن مطالب اين كتاب كه در مجموع، درس زندگى اجتماعى براى مسلمانهاست، به طور مجرد از زندگى مطرح نشده است. گوينده‏ى اين كلمات رئيس مملكت، حاكم و فرمانرواى بزرگى است كه حكومت او بر كشور پهناور و عظيمى گسترش داشته است. اين انسان بزرگ كه مسؤوليت ملك دارى و زمامدارى را هم بر دوش داشته، با احساس اين مسؤوليت عظيم چنين مطالبى را بر زبان جارى كرده است. نهج البلاغه مانند گفته‏هاى حكيمى نيست كه دور از غوغاى زندگى و فارغ از واقعيتها و مسايل گوناگونى كه در يك جامعه ممكن است مطرح باشد، مى‏نشيند و معارف اسلامى را بيان مى‏كند؛ بلكه سخنان انسانى است كه بار مسؤوليت اداره‏ى يك جامعه‏ى عظيم را بر دوش خود احساس مى‏كند و داناى دين و بصير به همه‏ى معارف اسلامى و قرآنى است و با دلى مالامال از معرفت و روحى بزرگ و در مقامى پرمسؤوليت، با مردم رو به رو مى‏شود، با آنها حرف مى‏زند و به سؤالات و استفهامات آنها پاسخ مى‏دهد. اين است زمينه و موقعيت صدور نهج البلاغه. ?
اين بزرگوار يكى از معجزات شگفت آور خدا در تاريخ بود و حادثه‏ى شگفت آور ديگر اين بود كه قدر اميرالمؤمنين را در زمان خودش ندانستند. اين هم واقعا از آن حوادث شگفت آور و تلخ است. كار را به جايى رساندند كه - بر اساس آنچه كه در نهج البلاغه آمده است - ايشان به طور مكرر در زمان حكومت خودشان از دست مردم به خداى متعال شكوه مى‏كردند. دل آن بزرگوار پر از خون بود. با اين همه سعه‏ى صدر و با اين همه گذشت در راه خدا و احكام الهى، آن بزرگوار در نهايت ضيق و عسرت در دوران زندگيش قرار گرفته بود. ?
فصل چهارم: فيض الاسلام اولين مترجم نهج البلاغه‏
اولين ترجمه‏يى كه از نهج البلاغه شده، توسط آقاى سيد على نقى فيض الاسلام - مترجم روحانى محترم - انجام گرفته است. او اولين كسى بود كه اين كتاب را همه فهم كرد و به دست مردم داد. كار ايشان كار مهمى بود كه من به آن ارج مى‏گذارم و قدردانى مى‏كنم. ?
از عالم جليل آقاى فيض الاسلام كه اولين بار اين كتاب را به فارسى ترجمه كرد و در اختيار مردم قرار داد و صداى نهج البلاغه را براى اولين بار به گوش مردم رساند؛ تشكر كردم و باز هم تشكر مى‏كنم. همچنين از چند نفر نويسندگان محترمى كه از نهج البلاغه ترجمه‏هاى منتخب يا آزاد و به صورت بيان محتوا به دست داده‏اند؛ به سهم خود سپاسگزارم. ?
اولين كسى كه در زمان ما نهج البلاغه را به ميان آورد، مرحوم فيض الاسلام بود. ايشان يكى از علماى بزرگ تهران و يك عالم آگاه و با اخلاص و روشنفكر بود اما رفت؛ لكن ترجمه‏ى غنى نهج البلاغه را به دست مردم داد.
من مقيدم كه خدمت آن سيد بزرگوار را - كه حتى يك بار در عمرم او را از نزديك نديدم و اخيرا ايشان به رحمت ايزدى پيوستند - همه جا ذكر كنم تا خدمت بزرگ او براى جامعه‏ى ايرانى فراموش نشود.
قبل از آن كه ترجمه‏ى فيض الاسلام در اختيار ما قرار گيرد، جز ترجمه‏ى‏ ? ملا فتح الله كاشانى و كتابهاى قديمى و شرحهاى عربى چيزى در دست نداشتيم. قبل از اينها هم در محيطهاى مردمى و روشنفكرى و دانشجويى و دانش آموزى و حتى در محيط
طلبگى و حوزه‏ى علميه، از نهج البلاغه نشانى نداشتيم و ما امروز بايد اين موهبت را با عمل به نهج البلاغه جبران كنيم. ?
فصل پنجم: قرآن و نهج البلاغه‏
اين كتاب وقتى در كنار قرآن قرار بگيرد، يقينا تالى قرآن است، يعنى ما ديگر كتابى نداريم كه داراى اين حد از اعتبار و جامعيت و قدمت باشد. لذا احياى نهج البلاغه فقط وظيفه‏ى ما شيعيان نيست، بلكه وظيفه‏ى همه‏ى مسلمانهاست، يعنى هر كس على بن ابى طالب عليه‏السلام را قبول دارد و مسلمان است - چون در اسلام كسى نيست كه اين بزرگوار را قبول نداشته باشد - به عنوان احياى يك ميراث بى نظير اسلامى بايد نهج البلاغه را زنده كند و اين احيا نه فقط به معناى كثرت چاپ - كه زياد هم چاپ شده - بلكه به معناى كار كردن و تحقيق كردن در زمينه‏ى آن است.
همچنان كه در زمينه‏ى قرآن كريم كار شده و تفسيرهاى زيادى نوشته شده است، درباره‏ى نهج البلاغه هم بايد اين كارها انجام گيرد. همان طور كه قرآن خوانده مى‏شود، نهج البلاغه هم بايد خوانده شود؛ چون تالى و دنباله‏ى قرآن است. همان طور كه مسلمانها خودشان را موظف مى‏دانند با قرآن انس پيدا كنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مى‏شمارند؛ دانستن نهج البلاغه هم بايد نقص به حساب بيايد. ?
جاى يك ترجمه‏ى كامل و همه جانبه از نهج البلاغه و جاى يك ترجمه‏ى كامل و روشن و رسا از قرآن در جامعه‏ى ما همچنان خالى است.
براى چندمين بار از همه‏ى كسانى كه مى‏توانند ترجمه‏ى خوبى از قرآن كريم به فارسى تهيه كنند و ارايه دهند، خواهش مى‏كنم اين كار را بكنند جمهورى اسلامى بعد از پنج سال به نظرم قدرى دير كرده است؛ بايد اين كار زودتر انجام مى‏گرفت و هر چه مى‏گذرد ديرتر مى‏شود. به نظر من اشكالى ندارد كه چندين نفر شروع كنند به ترجمه‏ى اين دو اثر مقدس و هر مقدار را كه مى‏توانند پيش ببرند؛ چون به هر حال هيچ ترجمه‏يى كامل نخواهد بود. يعنى اين طور نباشد كه اگر كسانى شنيدند فلان نويسنده‏ى خوب و آشنا به زبان عربى، مشغول ترجمه‏ى نهج البلاغه يا قرآن شده است، از كار خود دست بكشند و كارى نكنند هر كسى شوق اين كار را در خود احساس مى‏كند، شروع كند. اگر ده ترجمه‏ى بسيار خوب هم از قرآن كريم و نهج البلاغه‏ى شريف داشته باشيم، زيادى نيست، هيچ اشكالى ندارد كه علايق و ذوقهاى گوناگون و ديدگاههاى مختلف از يك آيه يا يك جمله بتوانند خواننده را قدرى به ابعاد واقعى آن جمله نزديكتر كنند بنابراين به نظر من اين كار امروز در اولويت قرار دارد. ?
قرآن بدون حديث، مفسر و مبين ندارد و حديث بدون قرآن جهت ندارد، لذا اگر بخواهيم ايمان آگاهانه و عميق در جامعه داشته باشيم، بايد قرآن و حديث جايگاهى مقتضى در جامعه داشته باشند.
آشنايى با قرآن بايد در دانشگاهها معمول شود تا روح و فرهنگ قرآنى در مراكز علمى حاكميت يابد. در زمينه‏ى حديث، ما نهج البلاغه را داريم كه مجموعه‏يى حديثى و كامل است و بسيارى از نيازها و راه حلهاى مسايل و مشكلات امروزى ما در اين كتاب جمع است. ?
انس با قرآن و نهج البلاغه چيز عجيبى است. نهج البلاغه واقعا تالى تلو قرآن است. انسان وقتى با نهج البلاغه يا با صحيفه سجاديه انس پيدا مى‏كند مى‏بيند كه چيزهاى نابى از اسلام در اختيار دارد. ?
فصل ششم: نقش نهج البلاغه در جامعه‏ى اسلامى‏
ما جامعه‏ى ايرانى متأسفانه قرنهاى متمادى از كتاب شريف و روشنگر مبين نهج البلاغه محروم بوديم. يك زندگى سعادتمند انسانى به لحاظ تمام ابعاد و با همه‏ى خصوصيات، از نهج البلاغه قابل درس گرفتن است.
اگر بخواهيم خودمان و جامعه‏يى را كه شايسته‏ى انسان است بسازيم و به اخلاق و خصال و عقايد نيكو و نشاط و اميد و آينده نگرى و خودسازى شخصى دست يابيم و به وظايف و تكاليفمان عمل كنيم و جامعه‏يى سراپا عقل و حق داشته باشيم و با اميد و جهاد و تلاش و پيروزى و موفقيت و بر مبناى يك فلسفه‏ى عالمانه و درست حركت كنيم؛ مى‏بايست همه‏ى اين درسها را از نهج البلاغه بياموزيم. ?
خودسازى فردى و سازندگى زندگى اجتماعى براى انسان لازم است.
البته نهج البلاغه يك ابعاد عرفانى هم دارد كه من خود را كوچكتر از آن مى‏دانم كه آن ابعاد را بفهمم و درك كنم. مجبورم به ظواهر آن كلمات اكتفا كنم و بگذرم. آنها را هم اهل الله و مردمان عارف و انسانهاى حكيم و دلهاى آشنا با خدا مى‏توانند بفهمند.
?
اميرالمؤمنين عليه‏السلام در سخنرانيهاى خود چه مى‏گويد؟ اين اميرى كه هم حاكم جامعه‏ى اسلامى است و هم پايه و مايه‏يى از حكمت دارد چه گفته است؟ بديهى است كه سخن او مطابق با نيازهاست و چيزى را كه نياز قطعى آن مرحله از تاريخ اسلام طلب مى‏كند مى‏گويد و ممكن نيست غير از آن چيزى بگويد ممكن نيست كه آن طبيب حاذق دلسوز نسخه‏يى بنويسد كه بيمار او به آن احتياج ندارد. بنابراين ما از نسخه‏ى اميرالمؤمنين على عليه‏السلام يك چيز ديگر پيدا مى‏كنيم و آن وضعيت جامعه‏ى اسلامى آن روز است. ?
حقيقت ديگرى كه وجود دارد و امروز ما را بيشتر از گذشته به نهج البلاغه مشتاق و محتاج مى‏كند اين است كه در طول تاريخ اسلام، متأسفانه با انحرافى كه از كج فهمى و جهالت از يك سو و غرض ورزى و دشمنى از سوى ديگر حاصل شده است، در آنچه كه از معارف اسلامى در اختيار ماست سردرگميهايى داشته‏ايم. ?
با اين كه مدتهاست تا حدود زيادى نهج البلاغه از فراموشى بيرون آمده و نام آن به گوش مردم رسيده و به نحوى در دسترس مردم قرار گرفته است ولى باز اعتقاد دارم كه در اطراف اين كتاب بايد تحقيقات علمى و همه جانبه‏يى انجام بگيرد، البته كارهايى كه تاكنون انجام گرفته و شمه‏يى از آنها در كتابنامه‏ى نهج البلاغه درج شده است، قابل توجه و سزاوار تقدير و تشكر مى‏باشد. ?
درباره‏ى توجهى كه بايد به نهج البلاغه پيدا كنيم، مى‏خواهم هشدار بدهم: ما اين توجه را امروزه كم داريم، مثل اين كه نمى‏دانيم چه گنجينه‏ى معرفت بى‏پايانى در اين كتاب وجود دارد، يا هنوز براى مردم ما - حتى محققين - اهميت دستيابى به منبع عظيم اين كتاب بى نظير، به طور كامل كشف نشده است. ?
اگر قرار باشد همين طورى كه شما داريد با دين و قرآن و نهج البلاغه و اسلام، خودتان را آشنا مى‏كنيد، پيش برويد؛ پايه‏هاى امپراطوريهاى زر و زور در دنيا به وسيله‏ى شما متزلزل خواهد شد؛ لذا از شما مى‏ترسند. ?
محققان، نهج البلاغه را براى اين زمان بسيار قدر بدانند. حقيقت اين است كه اكر ما امروز ((هزاره‏ى نهج البلاغه)) را مى‏گيريم، بايد بدانيم كه اين كتاب عزيز از اين هزار سال اقلا نهصد و پنجاه سال را در انزوا و سكوت بوده است. جز دانشوران و خواص، كسى از نهج البلاغه نامى نمى‏دانست. ?
اين انقلاب در سايه‏ى آموزشهاى اميرالمؤمنين عليه‏السلام و با اتكا به قرآن و نهج البلاغه، به پيروزى رسيده است.
امروز تقريبا همان جامعه‏ى اسلامى و علوى تشكيل شده و تقريبا همان شرايط در بيشتر ابعاد در جامعه و كشور ما حكم است.
امروز روز استفاده هر چه بيشتر از نهج البلاغه است. ?
امروز شرايطى مشابه شرايط حكومت دوران اميرالمؤمنين عليه‏السلام است.
پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است. امروز مى‏شود از ديدگاه دقيق و نافذ اميرالمؤمنين عليه‏السلام به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه كرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج دردها را پيدا كرد. همين است كه به نظر مإ؛ امروز بيش از هميشه به نهج البلاغه محتاجتريم. ?
امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى است، تأكيد مى‏كنم كه اين كتاب، گنجينه‏ى بى نظير و تمام نشدنى است و امروز هم بيشتر از هميشه ملت و جامعه‏ى اسلامى ما به آن نيازمند است. ?
مايه‏ى خوشبختى بسيارى است كه همت برادران عزيز در بنياد نهج البلاغه شاهد تشكيل يك مجمع ديگر درباره‏ى اين كتاب شريف هستيم. بنده به عنوان يك فرد مسلمان و كسى كه مدتى از زندگى فكرى و مطالعاتى خودش را در زمينه‏ى مباحث نهج البلاغه گذرانده است و به عنوان يك مسؤول در نظام جمهورى اسلامى، اين حركت را يك حركت مبارك و لازم و خوش عاقبت و مرحله‏ى كنونى را براى رسيدن به مراحل نهايى، مرحله‏يى ابتدايى و فرخنده مى‏شمارم. ?
همت برادران در خور تقدير بسيار است و به اين مقدار هم نبايد بسنده شود، بايد خدمت به نهج البلاغه همچنان ادامه پيدا كند. البته در فاصله‏ى بين اين كنگره و كنگره‏ى سال گذشته، كارها و تلاشهايى در زمينه‏هاى مختلف انجام گرفته است كه من در جريان بعضى از آنها اقرار گرفته‏ام؛ اما مى‏خواهم تأكيد كنم كه اين اجتماعات بايد مقدمه‏يى براى كارهايى عظيم باشد ما زمان بسيارى را با عدم ارتباط با نهج البلاغه گذرانده‏ايم.
امروز با فرصتهايى كه وجود دارد بايد آن نقايص را جبران كنيم. ?
براى من خيلى دلنشين بود، اگر اين توفيق را پيدا مى‏كردم كه مثل يكى از شما در جلسات اين كنگره ارزشمند شركت فعال بكنم و مانند هميشه كه نهج البلاغه يكى از قبله‏هاى اميد فكرى ما بود و بسيارى از اوقاتمان به مطالعه‏ى آن مى‏گذشت و در حوزه‏ى تدريس و تدرس و فكر و مطالعه‏ى ما جايگاه عمده‏يى داشت؛ در اين محفل شريف علمى و ارزشمند هم مانند يك جستجوگر از اعماق اين اقيانوس عظيم بحثى را بررسى مى‏كردم و همه روزه در جلسات آن حاضر مى‏شدم. ?
به تدريج، نهج البلاغه به صحنه‏ى زندگى آمد و به دست مردم افتاد مردم نمى‏دانستند نهج البلاغه‏يى هم وجود دارد. تنها جملاتى كه از نهج البلاغه شنيده بودند بيشتر در مذمت دنيا و بخش كمى از اخلاق بود و ديگر هيچ بعد از آن، قدرى نهج البلاغه دست به دست گشته است، كسانى بر آن شرح نوشته‏اند و كسانى برداشتهاى خود را به نام شرح نوشته‏اند.
همه‏ى اين زحمات ارجمند و قابل تقدير است؛ اما در برابر عظمت نهج البلاغه و كارهايى كه بايد انجام گريد ناچيز است. ?
عواملى كه در درون جامعه به وجود مى‏آيد و جامعه را به ضعف انحطاط دچار مى‏كند و موجب زوال جامعه و دولت حق مى‏شود، در قرآن و حديث شمرده شده است. اگر قرآن و نهج البلاغه و احاديث را مطالعه كنيم. خواهيم ديد كه خداى متعال و اولياى معصومين اين موضوع را بسيار مهم دانسته‏اند و به قدر كافى به ما مردم درباره‏ى آن توصيه كرده‏اند و راه و چاه را نشان داده‏اند. ?
رعايت حال عامه‏ى مردم، كنار زدن طبقات ممتاز و نداشتن چنين طبقاتى در جامعه‏ى اسلامى مورد نظر حضرت بوده است. اميرالمؤمنين در اين باره به مالك اشتر در آن فرمان معروف عظيم بى بديل اين گونه مى‏فرمايد:
((از همه‏ى كارها محبوبتر در نزد تو آن كارى باشد كه در حق ميانه‏تر و حق گراتر و در عدل گسترده‏تر و همه شمولتر و نسبت به خشنودى عامه‏ى مردم، فراگيرنده‏تر باشد. آن كارى را انتخاب بكن كه خشنودى عامه‏ى مردم را تأمين بكند.)) عامه‏ى مردم در مقابل خواص مردم و طبقات ممتاز. ?
اميرالمؤمنين عليه‏السلام در نهج البلاغه درباره‏ى توحيد، نبوت، امامت، قيامت و معاد و قدرت خدا و مسايل اعتقادى بحثهاى مفصلى كرده‏اند كه اگر انديشمندان فقط به ترجمه‏ى درست و توضيح مختصر همين مطالب بپردازند؛ حقايق بسيارى از ايدئولوژى اسلام در اختيار ذهن و دل شنوندگان و خوانندگان قرار خواهد گرفت. على عليه‏السلام در اين خطبه‏ها به فكر آن است كه مغزها را بسازد و هدايت كند. ?
سطح فرهنگ و انديشه‏ى مردمى كه در جامعه‏ى اسلامى آن روز زندگى مى‏كردند، آن چنان بالا بود كه وقتى على بن ابى طالب عليه‏السلام اين سخنان عميق و پر مغز را در منبر ادا مى‏كرد، زن و مرد و كوچك و بزرگ سخن او را مى‏فهميدند... .
پس همان طور كه مى‏بينيد سطح فرهنگ جامعه‏ى علوى بالاست و در آن حدى است كه نهج البلاغه را مى‏فهمد. ?
اگر مى‏بينيد سخن اميرالمؤمنين در آن روزگار كه دنياى جهالت و تاريكى بود، آن چنان مى‏درخشيد كه همه‏ى مرد و زن و كوچك و بزرگ وقتى آن سخنان را مى‏شنيدند، به قدر فهم خود درك مى‏كردند و امروز قرنها بعد از آن زمان دانشمندان و بزرگان و انديشمندان شرح اين كلمات را مى‏نويسند؛ به اين دليل است كه آن روز در جامعه انقلاب بود و هر روزى كه در جامعه انقلاب باشد قضيه همين گونه است.
اينها خطابه‏هاى اميرالمؤمنين بود اين خطابه‏ها از خطابه‏هايى كه امروز شما در نهج البلاغه مى‏بينيد، زيادتر است. ?فصل هفتم: نقش نهج البلاغه در جهان اسلام‏
در شرايط كنونى جهان اسلام كه عدد مسلمانها كثير است و اقطار وسيعى از جغرافياى عالم را در اختيار دارند و آرا و عقايد و نظرات و اجتهادها و مكتبهاى گوناگونى پر ذهن و روحشان حاكم است، اگر ما بتوانيم متون صدر اسلام را احيا كنيم؛ كمك زيادى به ايجاد يك محور اصلى براى اين اجتهادها كرده‏ايم.
نهج البلاغه را از اين ديدگاه نگاه كنيد نهج البلاغه با اين ديدگاه هرگز با كتاب حديث فلان صحابى يا تابعى كه پنجاه سال، شصت سال، صد سال و يا صد و چهل بعد از هجرت بوده قابل مقايسه نيست. ?
نهج البلاغه مخصوص كشور ما نيست، بلكه متعلق به همه‏ى دنياى اسلام است و دنياى اسلام هم امروز در حال رسيدن به يك بيدارى و حيات دوباره‏ى اسلامى است. ?
احياى نهج البلاغه فقط وظيفه‏ى ما شيعيان نيست، بلكه وظيفه‏ى همه‏ى مسلمانهاست، يعنى هر كس على بن ابى طالب عليه‏السلام را قبول دارد و مسلمان است - چون در اسلام كسى نيست كه اين بزرگوار را قبول نداشته باشد. به عنوان احياى يك ميراث بى نظير اسلامى بايد نهج البلاغه را زنده كند و اين احيا نه فقط به معناى كثرت چاپ - كه زياد هم چاپ شده - بلكه به معناى كاركردن و تحقيق كردن در زمينه‏ى آن است.
همچنان كه در زمينه‏ى قرآن كريم كار شده و تفسيرهاى زيادى نوشته شده است درباره‏ى نهج البلاغه هم بايد اين كارها انجام گيرد. همان طور كه قرآن خوانده مى‏شود، نهج البلاغه هم بايد خوانده شود؛ چون تالى و دنباله‏ى قرآن است. همان طور كه مسلمانها خودشان را موظف مى‏دانند با قرآن انس پيدا كنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مى‏شمارند، دانستن نهج البلاغه هم بايد نقص به حساب بيايد. ?
امروز آشكارترين و روشنترين حقايق اسلامى، به وسيله‏ى بخشى از مدعيان اسلام در كشورهاى اسلامى ناديده گرفته مى‏شود امروز همان روزى است كه شعارها يكسان است؛ اما جهت گيريها به شدت مغاير يكديگر است امروز شرايطى مشابه شرايط حكومت دوران اميرالمؤمنين عليه‏السلام است. پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است. امروز مى‏شود از ديدگاه دقيق و نافذ اميرالمؤمنين عليه‏السلام به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه كرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج درها را پيدا كرد همين است كه به نظر ما امروز بيش از هميشه به نهج البلاغه محتاجتريم.
اين يك جهت بود كه ضرورت پرداخت به نهج البلاغه و بازگشت به اين مجموعه را كه از زبان اميرالمؤمنين و مولاى متقيان عليه‏السلام نقل شده نشان مى‏دهد بايد هر چه بيشتر در پيرامون آن كار كرد و مقدماتى كه بتواند اين كتاب را قابل استنادتر و قابل فهمتر بكند، آماده كرد؛ زيرا اين كار از هميشه لازمتر و ضرورى‏تر است. ?
فرهنگهايى كه امروزه بر ذهنيت مردم در بخشها و تقسيم بنديهاى مختلف سياسى حاكم است، هيچ كدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نيست. ?
كسانى كه در زمينه‏ى نهج البلاغه كار كرده‏اند كم نيستند - چه در ايران بود و بعضى از ديگر از كشور از كشورهاى اسلامى - اما كارهاى اصولى و اساسى كه بتواند مدرسه‏ى نهج البلاغه را در كل فضاى جهان اسلام گسترش بدهد، همچنان باقى است. اگر چه پايه‏هاى آن كارهاى اصولى، دارد تدريجا انجام مى‏گيرد. واقعا نهج البلاغه گنجينه‏ى عظيمى است كه به اين سادگى، حتى به موجودى آن نمى‏شد دسترسى پيدا كرد؛ يعنى آن را فهميده و بعد از اين كه چنين موجودى را شناختيم، نوبت كار اصلى يعنى بهره‏بردارى است. ما هنوز موجودى نهج البلاغه را هم نمى‏دانيم، البته بسيارى از منابع غنى اسلامى همين وضعيت را دارد؛ اما نهج البلاغه با رتبه و پايه‏ى والايى كه دارد، در حقيقت يك استثناست و بايد به صورت يك گنجينه‏ى استثنايى با آن برخورد كرد. وقتى تأمل مى‏كنم، مى‏بينم آرزويى كه داشته‏ايم و داريم، اين است كه جامعه‏ى ما با اين كتاب عزيز الفت و انس پيدا كند.
فصل هشتم: نقش وزارت آموزش و پرورش در احياء نهج البلاغه‏ ?
براى من بسى شيرين و لذت بخش بود اگر فرصت شنيدن صوت دلنشين تك تك شما را داشتم؛ يعنى شما بچه‏هاى عزيز - اين اميدهاى آينده - با دلهاى پاك و روحهاى درخشان و نوربخش خودتان مى‏آمديد و جملات نورانى نهج البلاغه را براى ما مى‏خوانديد... .
من از برادران عزيزمان در وزارت آموزش و پرورش خواهش مى‏كنم اين راه را رها نكنيد، دنبال اين خط را بگيريد. نهج البلاغه را داخل مدرسه‏ها و كلاسها ببريد تا دانش‏آموزان متن عربى اش را ياد بگيرند.
بهترين نويسندگان و شيواترين هنرمندان را استخدام كنيد و از آنها بخواهيد كه بيايند اينها را ترجمه‏ى زيبا كنند تا آن را بچه‏هاى ما حفظ كنند نهج البلاغه بايد در كتابهاى درسى ما بيايد. ما از نهج البلاغه خيلى دور مانديم لذا بايد اين فاصله را جبران كنيم. ?
تمام مفاهيم لازم براى تقويت نظام جمهورى اسلامى در نهج البلاغه وجود دارد. شما عزيزان و نو چشمهاى ما، دانش‏آموزان و زبدگان و بچه‏هاى با استعداد و خوش حافظه - چه دختر و چه پسر - كه در وادى حفظ و ترجمه‏ى نهج البلاغه و فراگيرى اين كتاب مقدس افتاده‏ايد، بدانيد كه اين نعمت، بسيار با بركت و با عظمت است. اين موهبت خدايى را مغتنم شماريد و پيش برويد. ?
معلمان و مربيان و وزارت آموزش و پرورش و معاونت مربوط و برادرانى كه اين كار را پى گرفتند، بدانند كه يكى از ذى قيمت‏ترين كارهاست. مبادا اين كار را دست كم بگيريد و كوچك بشماريد بيست سال ديگر جامعه‏ى ما خواهد فهميد كه اجتماع امروز شما و اين فراگيرى نهج البلاغه چه آثارى خواهد داشت. بدانيد كه اين يك نهال بابركتى است كه امروز به دست برادران عزيزمان در بنياد نهج البلاغه و وزارت آموزش و پرورش و بقيه‏ى كسانى كه دست‏اندر كارند، غرس شد و بركات و ميوه هايش را در آينده خواهد داد. اين كار را رها نكنيد و بچه‏هاى عزيز و برادران عزيزمان هم بدانند كه نهج البلاغه حاوى كلمات بسيار ذى قيمت است. ?
در اين اردوگاهى كه شما جمع شده‏ايد قبلا عده‏اى مى‏آمدند تا فرهنگ غرب و فرآورده‏هاى ذهنى فرهنگ غلط و فاسد بيگانگان را در اين جا نشخوار كنند و از همديگر ياد بگيرند و به بچه‏ها فساد ياد بدهند اما امروز عكس آن شده است؛ امروز در اين جا به بچه‏ها دين و قرآن و نهج البلاغه ياد مى‏دهند. ?
فصل نهم: درمان دردها در نهج البلاغه‏
امروز ما در شرايط مشابهى مانند دوران حضرت على عليه‏السلام هستيم، ما را هم دنياطلبى تهديد مى‏كند، ما را هم ابتلاى به كبر و خود پرستى و تبعيض، تهديد مى‏كند، طوفانهاى فتنه‏هاى اجتماعى ما را هم به فرو ريختن تهديد مى‏كند بنابراين ما هم به آن درمانها احتياج داريم و بيش از هميشه به نهج البلاغه احتياج داريم. من نديده‏ام از اين ديدگاه كسى دنبال نهج البلاغه رفته باشد. مى‏دانيد كه البته خيلى كار شده اما اين يك ديدگاه جديد است.
اينك در آيينه‏ى نهج البلاغه نگاه كنيد و ببينيد شما از وضع كنونى خودتان چه چيزى را در آن مى‏بينيد؟ كدام درد و كدام خطر را مى‏بينيد؟ كدام هشدار متوجه ماست؟ و بدانيد كه درمان همه‏ى اينها در نهج البلاغه است .
امروز بسيار لازم است كه محققان، نهج البلاغه را از اين جهات تفسير كنند. ?
نمونه وار چند فقره از بيماريهاى آن روز را كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام در صدد معالجه‏ى آنهاست ذكر مى‏كنم: يكى از اين بيماريها مسأله‏ى دنيا است. در نهج البلاغه چه بسيار عليه دنيا و دنياطلبى و دنيا فريفتگى و عليه خطرات و كمينهاى دنيا هشدار داده شده است. يكى از بخشهاى مهم نهج البلاغه زهد آن است. ?
ما مثل آن بيمارى كه يك نسخه‏ى كامل از يك طبيب حاذق در جيب خود يا در طاقچه‏ى اتاق خود دارد، اما در عين حال لاى آن نسخه را باز نمى‏كند و به آن عمل نمى‏كند و از آن بيمارى دايما رنج مى‏برد. قرنهاى متمادى نهج البلاغه را داشتيم اما از آن استفاده نكرديم و از معارف آن بهره نبرديم و بيماريهاى فردى و اجتماعى خود را براى خودمان جنگ داشتيم. اين آن تأسف و افسوس بزرگى است كه هر كس با نهج البلاغه آشنا بشود، در دلش جا خواهد گرفت. ?
اميرالمؤمنين عليه الصلاه و اسلام در نهج البلاغه خطبه‏يى به نام ((قاصعه)) دارد كه بسيار خطبه‏ى مهم و پرمضمون و شگفت آورى است. يكى از محورهاى عمده‏ى اين خطبه مذمت تكبر است.
در اين جا جملاتى درباره‏ى پيغمبران دارد كه من چند جمله را برايتان مى‏خوانم.
درباره‏ى پيغمبران مى‏فرمايد: و لكنه سبحانه كره اليهم التكابر خداى‏ ? سبحان كبر و فخرفروشى را در نظر پيغمبران زشت و مكروه قرار داد.
و رضى لهم التواضع‏
و تواضع را براى آنها شايسته دانست و راضى شد كه آنها تواضع باشند. فالصفوا بالارض خدودهم؛ اين قدر پيغمبران اهل تواضع و يگانگى بودند كه صورتهاى خودشان را به زمين مى‏چسباندند. و عفروا فى التراب وجوههم؛ پيشانى خود را با خاك آلوده مى‏كردند (اينها كنايه از تواضع و فروتنى است). بعد مى‏فرمايد:
و خفضوا اجنحتهم للمؤمنين و كانوا قوما مستضعفين‏
؛ براى مؤمنين ((خفض جناح)) مى‏كردند (نهايت تواضع و فروتنى همراه با مهربانى را خفض جناح مى‏گويند)، پيغمبران با مؤمنين اين گونه بودند، لذا مؤمنين هميشه دور پيغمبر جمع مى‏شدند.
و كانوا قوما مستضعفين؛ در حالى كه مؤمنين با پيغمبران مردمان مستضعفى بودند (كه به هر معنا بگيريم مقصود ما را بيان مى‏كند: يا خود پيغمبران، مستضعفان بودند و يا مؤمنين كه پيغمبران در ميان آنها بودند و در مقابل آنها آن طور خضوع مى‏كردند؛ آنها مردمان مستضعفى بودند) لذا به پيغمبر ايراد مى‏گرفتند كه و تبعهم الارذلون؛ مردمان پست، مردمان پايين جامعه اطراف پيغمبر را گرفته‏اند! ?
اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مى‏فرمايد: پيغمبران در مقابل مؤمنين خاضع بودند؛ در حالى كه آن مؤمنين از اقوام مستضعف بودند. انبيا با همين عامه‏ى مردم و قشرهاى وسيع مردم كه اكثريت افراد يك جامعه را تشكيل مى‏دهند، سر و كار داشتند. پيغمبر ما هم سر و كار داشت، امام امت هم در اين روزگار سر و كار دارد و بايد اين رابطه ميان دولت و مسئولان و مردم بماند. بايد اين رابطه ضعيف نشود. رگ اصلى انقلاب ما وجود همين رابطه است. ?
موضوع ديگرى كه در نهج البلاغه بارها تكرار شده است، ((تكبر)) است. يعنى همان كه محور اصلى خطبه‏ى قاصعه است. البته مخصوص خطبه‏ى قاصعه هم نيست، در خيلى جاها هست، مسأله‏ى تكبر يعنى خود را از ديگران بالاتر دانستن؛ همان آفتى كه اسلام را و نظام سياسى اسلام را منحرف كرد و خلافت را به سلطنت تبديل كرد و به كلى نتايج زحمات پيامبر صلى الله عليه و آله را تقريبا در برهه‏يى از زمان از بين برده است. اين است كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام در نهج البلاغه به آن بسيار اهميت مى‏دهد. ?
اين كه نهج البلاغه پر از زهد و ترغيب به زهد است؛ چه چيز را نشان مى‏دهد؟ بيمارى را نشان مى‏دهد اين نسخه‏ى اميرالمؤمنين عليه‏السلام كه اين قدر راجع به دنيا گرم و پرشور و پرهيجان و زيبا و بليغ حرف مى‏زند؛ نشان مى‏دهد كه مردم بدطورى گرفتار دنيا شده بودند. بيست و سه سال پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله، مردم بدطورى اسير شده بودند. اين دست گره گشا سعى مى‏كند گره‏هاى اين كمند را از دست و پاى آنها باز كند. ?
امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى حساس است، تأكيد مى‏كنم كه اين كتاب، گنجينه‏ى بى نظير و تمام شدنى است و امروز هم بيشتر از هميشه ملت و جامعه‏ى اسلامى ما به آن نيازمند است. . ?
ما ملت ايران به عنوان كسانى كه پايه‏هاى اين نظام را روى دوشمان گرفته‏ايم، اگر امروز به نهج البلاغه مراجعه كنيم؛ در آن چيز جالبى خواهيم يافت. بيماريهاى كه در اين موقعيت ما را تهديد مى‏كند و درمان اين بيماريها، براى ما ارزنده و حياتى است. بايد برويم و اين درمانها را جستجو كنيم. نمى‏خواهم بگويم همه‏ى آن حوادثى كه در صدر اسلام اتفاق افتاده، امروز هم همانها مو به مو اتفاق مى‏افتد، خير، اما جهت گيريها يكى است. ?
ما يك سلسله سخنرانى از حضرت على عليه‏السلام داريم كه در اين سخنرانيها، ايدئولوژى و تاكتيك جنگ و شيوه و تجربه‏ى حكومت كردن و اخلاق و زهد و تقوى وجود دارد. شما امروز مى‏فهميد كه ما چه قدر به نهج البلاغه احتياج داريم. ?
فصل دهم: حكومت در نهج البلاغه‏
مسأله‏ى حكومت در نهج البلاغه مانند دهها مسأله‏ى مهم ديگر زندگى، در اين كتاب عظيم به شيوه‏يى غير از شيوه‏ى محققان و مؤلفان مطرح شده است. البته چنين نييت كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام فصلى مستقل درباره‏ى حكومت بازكرده باشد و با ترتيب مقدماتى به نتيجه‏گيرى برسد. شيوه‏ى سخن او در اين باب هم، مانند ابواب ديگر شيوه‏يى حكيمانه است؛ يعنى عبور از مقدمات و تأمل و تمركز بر روى نتيجه. نگاه اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مسأله‏ى حكومت، نگاه حكيم بزرگى است كه با منبع وحى پيوند نزديك دارد. ?
مسأله‏ى حكومت در نهج البلاغه، به صورت يك بحث تجريدى نيست. حضرت على عليه‏السلام با امر حكومت درگير بوده و در اين كتاب شريف به عنوان يك حاكم و كسى كه با اداره‏ى كشور اسلامى - به همه‏ى مشكلات و مصيبتها و دردسرهايش - روبرو بوده و به جوانب گوناگون اين مسأله رسيدگى كرده، سخن گفته است. توجه به اين امر براى ما كه در شرايطى مشابه شرايط اميرالمؤمنين على عليه‏السلام قرار داريم، بسى آموزنده است. ?
1 - معناى حكومت‏

ابتدا بايد ديد كه آيا ((حكومت)) از ديدگاه امام عليه‏السلام به همان معنايى است كه در فرهنگ متداول جهان كهن و جهان امروز از آن فهميده مى‏شود؟ يعنى حكومت مترادف است با فرمانروايى، سلطه، تحكم و احيانا برخوردارى حاكم يا حاكمان از امتيازاتى در زندگى؟ يا ((حكومت)) در فرهنگ نهج البلاغه، مفهوم ديگرى دارد؟ در اين باب از چند كلمه و اصطلاح مشخص در نهج البلاغه استفاده مى‏كنيم كه عنوان ((امام))، ((والى)) و ((ولى امر)) براى حاكم و عنوان ((رعيت)) براى مردم از آن قبيل است.
?
در قرآن و همين طور در حديث - مخصوصا در نهج البلاغه - دو چهره از حاكم تصوير شده است: يك چهره‏ى مثبت و يك چهره‏ى منفى. چهره‏ى مثبت به عنوان امام هدى - امام هدايت كننده به حق - معرفى مى‏شود و چهره‏ى منفى هم به عنوان امام و پيشواى آتش و گمراهى، شناسايى مى‏شود. امام هدى، پيغمبران و اوليا و حكام به حق اسلامى و حكام بنده‏ى خدا و شايسته بر طبق معيارهاى الهى هستند؛ و امام باطل - امام آتش - طاغوتها هستند. ?
2 - ضرورت حكومت‏

اين يك بحث است كه آيا براى جامعه‏ى انسانى، وجود فرماندهى و حكومت، امرى ضرورى است يا نه؟ استنتاج از اين بحث به معناى التزام به لوازمى در زندگى جمعى است و صرفا منحصر به اين نيست كه ما قبول كنيم حكومت براى جامعه لازم است؛ بلكه نتيجه‏ى بحث ما در شيوه‏ى فرماندهى و در شيوه‏ى فرمانبرى و در اداره‏ى جامعه نيز مشخصات و خطوط ويژه‏يى را ترسيم خواهد كرد. ?
مسأله‏ى ضرورت حكومت در نهج البلاغه در مقابل گرايش و جريان قدرتمندانه مطرح مى‏شود... از اين گرايشها هميشه در جوامع وجود داشته و امروز هم هست و در آينده نيز تا وقتى كه اخلاق انسان، كامل و درست نشود؛ چنين گرايشهايى وجود خواهد داشت. ?
3 - منشأ حكومت‏

منشأ حكومت از نظر نهج البلاغه چيست؟ آيا امر طبيعى، نژاد، دودمان، نسب، زور و اقتدار (اقتدار طبيعى و يا اقتدار مكتسب) است؟ يا نه، منشأ حكومت و آنچه به حكومت يك انسان يا يك جمع مشروعيت مى‏بخشد؛ يك امر الهى يا يك امر مردمى است؟ ?
در دنياى جديد، دمكراسى - يعنى خواست و قبول اكثريت مردم - ملاك و منشأ حكومت شمرده مى‏شود اما كيست كه نداند دهها وسيله‏ى غير شرافتمندانه به كار گرفته مى‏شود تا خواست مردم به سويى كه زورمداران و قدرت طلبان مى‏خواهند، هدايت شود. بنابراين مى‏توان در يك جمله گفت كه در فرهنگ رايج انسانى، از آغاز تا امروز و از امروز تا زمانى كه فرهنگ علوى و نهج البلاغه بتواند بر زندگى انسانها حكومت كند، منشأ حاكميت اقتدار و زور بوده و خواهد بود ولا غير.
اميرالمؤمنين عليه‏السلام در نهج البلاغه، منشأ حكومت را اين معانى نمى‏داند و مهمتر اين است كه خود او هم در عمل آن ثابت مى‏كند. از نظر على عليه‏السلام منشأ اصلى حكومت، يك سلسله ارزشهاى معنوى است. آن كسى مى‏تواند بر مردم حكومت كند و ولايت امر مردم را به عهده بگيرد كه از خصوصياتى برخوردار باشد. ?
4 - حكومت حق است يا تكليف؟

آيا حكومت كردن، يك حق است يا يك تكليف؟ حاكم حق حكومت دارد يا موظف است كه حكومت كند، و كدام انسان مى‏تواند يا مى‏بايد حكومت كند؟ از نظر نهج البلاغه، حكومت هم حق است و هم وظيفه.
براى كسى كه از شرايط و معيارها و ملاكهاى حكومت برخوردار است؛ در شرايطى وظبفه است كه حكومت را قبول كند، و نمى‏تواند اين بار را از دوش خود بر زمين بگذارد. ?
اميرالمؤمنين عليه‏السلام در بيانى خلاصه و موجز، حكومت را هم يك حق مى‏داند و هم يك وظيفه و هم يك تكليف. به اين ترتيب نيست كه هر كسى كه برايش شرايط توليت امور مردم فراهم شد و توانست به نحوى با كسب وجاهت و تبليغ، و با كارها و شيوه هايى كه معمولا طالبان قدرت خوب مى‏دانند آن شيوه‏ها چيست؛ نظر مردم را جلب كند و بتواند حكومت كنند. وقتى حكومت، حكومت حق است، اين حق متعلق به كسان معينى است و اين به معناى آن نيست كه يك طبقه، طبقه‏ى ممتازند؛ زيرا در جامعه‏ى اسلامى، همه فرصت آن را دارند كه خود را به آن زيورها بيارايند و همه مى‏توانند كه آن شرايط را براى خود كسب كنند. البته در دوران بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله يك فصل استثنايى وجود دارد؛ اما نهج البلاغه بيان خودش را به صورت عازم ارايه مى‏دهد و بارها و بارها به اين حق اشاره مى‏كند.
امام، حكومت را حق مى‏داند. اين چيزى است كه در نهج البلاغه واضح است. ?
5 - حكومت هدف است يا وسيله؟

آيا حكومت كردن براى فرد يا جمع حاكم، يك هدف است يا يك وسيله؟ و اگر وسيله است، براى چه هدفى؟ حاكم به وسيله‏ى حكومت مى‏خواهد جامعه را به چه مقصدى برساند؟! ?
6 - حاكم و رعيت‏

مسأله‏ى شورانگيز روابط حاكم و رعيت مبتنى بر چه مبنا و اساسى است؟ آيا حق يك جانبه است كه حاكم را بر گرده‏ى مردم سوار مى‏كند؟ يا متقابل است؟ از جمله‏ى اساسى‏ترين و پرمعناترين و پرنتيجه‏ترين مباحث حكومت در نهج البلاغه، همين مسأله است. ?
7 - مردو و حكومت‏

بايد ببينيم كه در فرهنگ نهج البلاغه، مردم در برابر حكومت چه كاره‏اند؛ تعيين كننده‏اند؟ آغاز گرند؟ اختيار دار تامند؟ هيچ كاره‏اند؟ چه هستند؟ اينها ظريفترين مسايلى است كه در نهج البلاغه عنوان شده است. فرهنگهايى كه امروزه در بخشها تقسيم بنديهاى مختلف سياسى بر ذهنيت مردم حاكم است. هيچ كدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نيست. ?
8 - نخوه‏ى برخورد با مردم‏

اجزا و اعضاى حكومتى چگونه بايد با مردم برخورد كند؟ آيا طلبكار از مردمند؟ آيا بدهكار به مردمند؟ اخلاق دستگاه حكومت با مردم چگونه است؟ ?
9- رفتار حاكم با خود

آيا براى رفتار حاكم در جامعه، محدوديتى وجود دارد؟ آيا مى‏توان به حسن رفتار او با مردم بسنده كرد؟ يا، ماوراى نحوه‏ى ارتباط حاكم با مردم، چيز ديگرى وجود دارد كه آن، نحوه‏ى ارتباط حاكم با خود است؟ زندگى شخصى حاكم چگونه بايد بگذرد و نهج البلاغه در اين مورد چه نظرى دارد؟ ?
10 - شرايط حاكم‏

در نهج البلاغه از حاكم جامعه‏ى اسلامى هرگز به عنوان ملك يا سلطان سخنى گفته نشده است. يكى از تعبيراتى كه در نهج البلاغه وجود دارد؛ يكى ((امام)) به معناى پيشوا و رهبر است. مفهوم رهبر با مفهوم راهنما فرق دارد. رهبر آن كسى است كه اگر جمعيت و امتى را به دنبال خود مى‏كشانند؛ خود، پيشقراول و طلايه دار اين حركت است. مفهوم حركت و پيشروى و پيشگامى در خطى كه مردم حركت مى‏كنند، در كلمه‏ى ((امام)) وجود دارد. ?
به نظر مى‏رسد نوع ارتباطهايى كه در معناى ولايت ذكر مى‏شود، كلا مصاديق همان پيوند و پيوستگى هستند. والى امت و والى رعيت آن كسى است كه امور مردم را به عهده دارد و با آنها پيوسته است و همين معنى، بعد خاصى از مفهوم حكومت را از نظر نهج البلاغه و اميرالمؤمنين عليه‏السلام روشن مى‏كند. ?
قسمتى كه مدير جامعه آن را تشكيل مى‏دهد مانند بقيه‏ى قسمتهاست. او هم مانند بقيه‏ى اجزا و عناصر تشكيل دهنده‏ى اين مجموعه است، ولى امر متصدى اين كار است. متصدى اين كار هيچ گونه امتيازى را طلب و توقع نمى‏كند و عملا هيچ گونه امتيازى از لحاظ وضع زندگى و برخورداريهاى مادى و او تعلق نمى‏گيرد. اگر بتواند وظيفه‏ى خودش را خوب انجام دهد، به اندازه‏يى كه اين وظيفه و انجام دادن آن براى او جلب حيثيت معنوى كند، به همان اندازه حيثيت كسب مى‏كند و نه بيش از آن اين حاق مفهوم حكومت در نهج البلاغه است. بنابراين تعبير، حكومت در نهج البلاغه هيچ نشانه و اشاره‏يى از سلطه گرى و هيچ بهانه‏اى براى امتيازطلبى ندارد. از آن طرف، مردم به تعبير نهج البلاغه رعيت اند. رعيت يعنى جمعى كه رعايت و مراقبت و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولى امر است. ?
وقتى در نهج البلاغه در جستجوى مفهوم حكومت هستيم، از طرفى مى‏بينيم آن كه در رأس حكومت است، والى و ولى امر و متصدى كارهاى مردم و وظيفه دار و مكلف به تكليف مهمى است. انسانى است كه بيشترين بار و سنگين‏ترين مسؤوليت بر دوش اوست. اما در سوى ديگر، مردم قرار دارند كه بايد به همه‏ى ارزشها و آرمانهايشان و با همه‏ى عناصر متشكله‏ى شخصيتشان، مورد رعايت قرار بگيرند. اين مفهوم حكومت است و اين مفهوم، نه سلطه گرى، نه زورمدارى و نه افزون‏طلبى است. ?
اميرالمؤمنين عليه السلام در بخشهاى مهمى از نهج البلاغه به حيطه‏ى حكومت اشاره مى‏كند. شايد دهها جمله در نهج البلاغه مى‏توان نشان داد كه مفهوم حكومت را از نظر امام على عليه‏السلام مشخص مى‏كند.
از جمله در ابتداى فرمان مالك اشتر مى‏خوانيم:

جبايه خراجها و جهاد عدوها، و استصلاح اهلها، و عماره بلادها. ?


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:تاریخچه ی نهج البلاغه, ] [ 16:42 ] [ علی مرتضی و عباس امیری ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید انشاالله از وبلاگ من خوشتان بیاید
آرشيو مطالب
مرداد 1392
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 13
بازدید کل : 6212
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



پخش زنده حرم

دعای فرج Untitled